English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (725 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
hobble U وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hobbled U وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hobbles U وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hobbling U وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hopple U وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
toe weight U وزنه فلزی وصل به سم جلویی اسب در ارابه رانی برای تنظیم گامهای اسب
harness racing U ارابه رانی تک اسبه
harness race U مسابقه ارابه رانی
harness horse U اسب مخصوص ارابه رانی
matinee U مسابقه ارابه رانی در روز
matinTes U مسابقه ارابه رانی در روز
matinees U مسابقه ارابه رانی در روز
kite track U مسیر ارابه رانی به شکل گلابی
key signature U گامهای کوتاه و بلندی که پس ازکلیدموسیقی برای نشان دادن نوع ک لیدنوشته میشود
to set measures to anything U برای چیزی اندازه یا حد معین کردن
limiter U وسیلهای که خروجی ان درازای همه ورودیهای بالاتر از حد معین ثابت است
aerodynamic blockage thrust reverser U وسیلهای برای معکوس کردن نیروی جلوبر
degausser U وسیلهای برای پاک کردن فیلدها مغناطیسی زیادی از دیسک یا نوار یا نوک ضبط کردن
to settle an a U برای کسی مقر ری سالیانه معین کردن
time charter U اجاره وسیله نقلیه برای مدت معین اجاره کشتی برای مدت معین
set up U اماده کردن اتومبیل برای مسابقه درمسیر معین
time charter U اجاره کردن وسیله نقلیه برای مدت معین
degausser U وسیلهای برای پاک کردن اطلاعات از دستگاه ضبط مغناطیسی
rain check <idiom> رد کردن درخواستی برای یک تاریخ معین و موکول آن به زمان دیگر
so U علامتی برای معین کردن قابلیتهای فقط فرستادنی تجهیزات
tick mark U علامت گذاری در طول یک ترازو برای معین کردن مقادیر
ratioing U کوچک و بزرگ کردن عکس به مقیاس معین برای استفاده در موزاییکهای عکسی
devices U کد مخصوص ارسال شده به وسیلهای برای مشخص کردن انجام یک سری توابع خاص
device U کد مخصوص ارسال شده به وسیلهای برای مشخص کردن انجام یک سری توابع خاص
bottoming reamer U وسیلهای برای میزان و بزرگ ردن سوراخ به اندازه دلخواه بدون کج کردن لبه ها
handicaps U مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
handicap U مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
authorization to copy U اجازه ناشر نرم افزار به کاربر برای کپی کردن از برنامه در تعدادی معین
baud U وسیلهای که سیگنالهای زمانی متفاوت برای یکسان کردن دادههای با نرخ مختلف را تولید میکند
stroboscope U وسیلهای برای بی حرکت کردن فاهری جسم دوار یانوسان دار توسط پرتوافکنی متناوب
baud rate U وسیلهای که سیگنالهای زمانی متفاوت برای یکسان کردن دادههای با نرخ مختلف را تولید میکند
control lock U وسیلهای برای قفل کردن سطوح فرامین و جلوگیری ازحرکت انها وقتیکه هواپیمامتوقف است
cleco fastener U وسیلهای مانند فنر برای محکم کردن صفحات فلزی به یکدیگر تا اتمام مراحل پرچکاری
tumbrel or bril U ارابه دو چرخه برای بردن مهمات و ادوات
pooler U وسیلهای برای یکپارچه کردن و یا تبدیل داده کلیدی ورودی به صورتی که قابل قبول کامپیوتر اصلی باشد
gaiting strap U تسمه مخصوص ارابه برای جلوگیری از انحراف اسب
offensive weapon U در CL به هر نوع وسیلهای اطلاق میشود که برای ازار بدنی ساخته یاتغییر داده شده باشد یا حامل ان را برای این منظور حمل کند
retraction lock U وسیله مکانیکی برای جلوگیری از جمع شدن غیرعمدی ارابه فرود
dump U شکست دادن حریف درمسابقه موتورسیکلت رانی یااتومبیل رانی یا قایق قایقرانی سرعت
senior U مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
seniors U مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
anti spin U سیستمی برای جلوگیری ازچرخش چرخهای هواپیماهنگامیکه ارابه فرود خارج از هواپیما قرار دارد
lap money U جایزه نقدی برای موفقیت درهر دور مسابقه اتومبیل رانی
off roader U شرکت کننده درمسابقه موتورسیکلت رانی درزمینهای ناهموار برای چندصد مایل
enclosures U پوشش محافظ برای وسیلهای
enclosure U پوشش محافظ برای وسیلهای
boomerang U وسیلهای برای رسیدن بهدفی یا
boomeranged U وسیلهای برای رسیدن بهدفی یا
boomerangs U وسیلهای برای رسیدن بهدفی یا
boomeranging U وسیلهای برای رسیدن بهدفی یا
compensator U وسیلهای برای کاستن لگداسلحه
named airport of departure U فرودگاه معین برای حرکت
lure U وسیلهای برای ماهیگیری باچند قلاب
lures U وسیلهای برای ماهیگیری باچند قلاب
luring U وسیلهای برای ماهیگیری باچند قلاب
viscosimeter U وسیلهای برای اندازه گیری ویسکوزیته
telescopes U وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک
lured U وسیلهای برای ماهیگیری باچند قلاب
telescope U وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک
tc U اجاره دربست برای مدت معین
densitometer U وسیلهای برای اندازه گیری دانسیته اپتیکی
bottoming tap U وسیلهای برای دراوردن دندانه در یک سوراخ کور
burner U وسیلهای برای ترکیب سوخت با جریان هوا
burners U وسیلهای برای ترکیب سوخت با جریان هوا
applied U برای هدف معین بکار رفته کاربسته
punch down block U وسیلهای که در شبکه محلی برای اتصال کابل UTP
blocked U یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
block U یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
blocks U یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
starters U وسیلهای برای گرداندن محرک اصلی در طول مدت استارت
starter U وسیلهای برای گرداندن محرک اصلی در طول مدت استارت
pit U منطقه خارج ازمسیر برای رسیدگی به انها که ضمن مسابقه اتومبیل رانی به کمک نیازدارند شکاف عمودی درکوه
pits U منطقه خارج ازمسیر برای رسیدگی به انها که ضمن مسابقه اتومبیل رانی به کمک نیازدارند شکاف عمودی درکوه
blankets U لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
blanket U لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
blanketed U لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
configured off U وسیلهای که مشخصات آن بیان کننده عدم آمادگی آن برای استفاده است
tack weld U وسیلهای برای سنجش ونمایش سرعت شفت گردنده جوش موقتی
configured out U وسیلهای که مشخصات آن بیان کننده عدم آمادگی آن برای استفاده است
capacitor U وسیلهای از که فرفیت یک ماده برای ذخیره سازی داده استفاده میکند
dtr U سیگنال از وسیلهای که آمادگی خود را برای ارسال داده بیان میکند
configured in U وسیلهای که مشخصات آن بیان کننده آماده بودن آن برای استفاده است
brouter U وسیلهای که توابع bridge , router را برای اتصال به شبکه ترکیب میکند
code level U تعداد بیت هایی که برای نمایش یک کاراکتر معین بکارمی روند
assessed value U ارزشی که به منظور خاص برای یکی از اقلام دارایی معین میشود
pit board U تخته برای دادن اطلاعات لازم به راننده معین در گروه کمکی
signals U علامتهای رمزی قراردادی بین اعضای تیم برای مانورهای معین
capacitor U وسیلهای با فرفیت خیلی بالا و کوچک که میتواند برای قط عات RAM فرار
radiation shield U وسیلهای برای جلوگیری ازتابشهای ناخواسته که دراندازه گیری کمیت موردنظرتاثیر میگدارند
calling sequence U مجموعهای مشخص ازدستورالعمل و داده که برای فراخوانی یک ریزبرنامه معین ضروری است
bend allowance U فاصله خطی اضافی روی ورقه ها برای ایجاد خم هایی با شعاع معین
converter U وسیلهای که سیگنال آنالوگ را به دیجیتال تبدیل میکند تا قابل فهم برای کامپیوتر شود
spooling device U وسیلهای که نوار را نگه می دارد و اطلاعات را از دیسک برای ذخیره سازی دریافت میکند
spooler U وسیلهای که نوار را نگه می دارد و اطلاعات را از دیسک برای ذخیره سازی دریافت میکند
convertor U وسیلهای که سیگنال آنالوگ را به دیجیتال تبدیل میکند تا قابل فهم برای کامپیوتر شود
cartridge actuated device U وسیلهای که با فشار گازفشنگ کار میکند وسیله فشنگی برای پرتاب صندلی خلبان
regular steps U گامهای منظمو
compels U وادار کردن
enforced U وادار کردن
enforce U وادار کردن
persuade U وادار کردن
compelling U وادار کردن
enforcing U وادار کردن
enforces U وادار کردن
compel U وادار کردن
inducing U وادار کردن
persuading U وادار کردن
persuades U وادار کردن
forces U وادار کردن
endue U وادار کردن
impels U وادار کردن
impelling U وادار کردن
impelled U وادار کردن
force U وادار کردن
impel U وادار کردن
induce U وادار کردن
induces U وادار کردن
induced U وادار کردن
compelled U وادار کردن
forcing U وادار کردن
holotype U نمونهای که نویسنده یا دانشمندی برای معرفی یک راسته یا دسته ازجانوران وگیاهان معین میکند
invite U حرف خاص ارسالی برای بیان به وسیلهای که کامپیوتر میزبان آماده دریافت پیام است
invited U حرف خاص ارسالی برای بیان به وسیلهای که کامپیوتر میزبان آماده دریافت پیام است
invites U حرف خاص ارسالی برای بیان به وسیلهای که کامپیوتر میزبان آماده دریافت پیام است
card U وسیلهای که داده کارت پانچ را به حالتی کا قابل دریافت برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
cards U وسیلهای که داده کارت پانچ را به حالتی کا قابل دریافت برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
analog U وسیلهای که سیگنال ورودی آنالوگ را به دیجیتال تبدیل میکند تا قابل فهم برای کامپیوتر شود
surefooted U دارای گامهای ثابت
stutter step U گامهای فریبنده در حال دو
enforced U وادار کردن مجبورکردن
coercing U بزور وادار کردن
coerces U بزور وادار کردن
entrap into U با اغفال وادار کردن به .....
coerced U بزور وادار کردن
coerce U بزور وادار کردن
enforce U وادار کردن مجبورکردن
hustling U بزور وادار کردن
enforces U وادار کردن مجبورکردن
pacifying U به صلح وادار کردن
to make repeat U وادار به تکرار کردن
hustle U بزور وادار کردن
intimidate U با تهدید وادار کردن
intimidates U با تهدید وادار کردن
bring on U وادار به عمل کردن
hustled U بزور وادار کردن
penance U وادار به توبه کردن
enforcing U وادار کردن مجبورکردن
pacify U به صلح وادار کردن
hustles U بزور وادار کردن
pacifies U به صلح وادار کردن
to persuade in to an act U وادار بکاری کردن
pacification U به صلح وادار کردن
pacified U به صلح وادار کردن
overpersuade U کسی را بر خلاف میلش به کردن کاری وادار کردن
orthodromy U کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromics U کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
false attack U حمله معین شمشیرباز درانتظار واکنش معین
stylus U وسیلهای مشابه قلم که در سیستمهای گرافیک کامپیوتری برای بیان محل نشانه گر در صفحه به کار می رود
styluses U وسیلهای مشابه قلم که در سیستمهای گرافیک کامپیوتری برای بیان محل نشانه گر در صفحه به کار می رود
buffer U فضای ذخیره سازی موقت برای وسیلهای که دادهای دریافت کرده ولی آماده پردازش نیست
styli U وسیلهای مشابه قلم که در سیستمهای گرافیک کامپیوتری برای بیان محل نشانه گر در صفحه به کار می رود
splits U زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
jogger U دونده با گامهای اهسته ومنظم
joggers U دونده با گامهای اهسته ومنظم
constrain U بزور وفشار وادار کردن تحمیل کردن
constraining U بزور وفشار وادار کردن تحمیل کردن
constrains U بزور وفشار وادار کردن تحمیل کردن
to instigate something U چیزی را برانگیختن [اغوا کردن ] [وادار کردن ]
obliges U وادار کردن مرهون ساختن
to lead on U وادار به اقدامات بیشتری کردن
having U مجبور بودن وادار کردن
oblige U وادار کردن مرهون ساختن
obliged U وادار کردن مرهون ساختن
have U مجبور بودن وادار کردن
to persuade somebody of something U کسی را وادار به چیزی کردن
platforms U سخن رانی کردن
platform U سخن رانی کردن
boats U قایق رانی کردن
to give a lecture U سخن رانی کردن
to gratify ones passions U شهوت رانی کردن
to go on the stump U سخن رانی کردن
boat U قایق رانی کردن
recorder U وسیلهای همراه موتور, نوک خواندن / نوشتن ومدار برای ضبط سیگنالهای الکتریکی روی نوار مغناطیسی
recorders U وسیلهای همراه موتور, نوک خواندن / نوشتن ومدار برای ضبط سیگنالهای الکتریکی روی نوار مغناطیسی
carbon seal U وسیلهای مقاوم در برابرگرما که در موتورهای توربینی برای جلوگیری ازخروج یا نشت روغن ازمحفظه یاتاقان بکار میرود
to step out U گامهای بلند برداشتن پابیرون نهادن
to put any one through a book U کسیرا وادار بخواندن کتابی کردن
trick someone into doing somethings U با حیله کسی را وادار به کاری کردن
imprest U وادار بخدمت لشکری یادریایی کردن
change of engagement U وادار کردن حریف به تغییرمسیر شمشیر
controlled airspace U قسمتی از هوا یا فضا در ابعادو اندازههای معین که سرویس کنترل هوایی برای ان تدارک دیده شده است
incite U باصرار وادار کردن تحریک کردن
incited U باصرار وادار کردن تحریک کردن
incites U باصرار وادار کردن تحریک کردن
inciting U باصرار وادار کردن تحریک کردن
enforcing U مجبور کردن وادار کردن به کاری
enforces U مجبور کردن وادار کردن به کاری
enforced U مجبور کردن وادار کردن به کاری
enforce U مجبور کردن وادار کردن به کاری
enforcement U مجبور کردن وادار کردن به اکراه
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1strong
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com